Skip to main content
تازه‌ترین خبرها
تصویر بندانگشتی

پولیسی که فرد انتحاری را در آغوش گرفت از دو رشته لیسانس داشت

سید بسام پاچا، پولیسی که در حملۀ روز گذشته در چهار راهی لب جر خیرخانه با قربانی جان خودش، جان ده ها تن را نجات داد در دو رشته لیسانس داشت.

او در ترکیه پنج سال در اکادمی پولیس آموزش دید و پیش از آن در رشته علوم سیاسی نیز لیسانس گرفته بود.

همراه با او، شش پولیس دیگر که از ورود مهاجم انتحاری به سالون قصر نوین جلوگیری کردند، نیز جان باختند.

سید بسام پاچا، روز گذشته وظیفۀ نگهبانی نشست سیاسی را که آماج قرار گرفت، به عهده داشت.

درست زمانی که انبوهی از غیرنظامیان از سالونی که در آنجا نشست برگذار شده بود بیرون می شدند، چشمش به کسی خیره می شود که پسان تر خود و شانزده تن دیگر را می کشد.

بسام پاچا مهاجم انتحاری را صدا می زند، اما مهاجم نمی ایستد و به سوی انبوه مردم می دود. پاچا خودش را به مهاجم می رساند و او را در آغوش محکم می گیرد... و این گونه خودش را قربانی می کند تا دیگران نجات یابند.

او بیست و پنج ساله بود و یک و نیم سال پیش پس از تکمیل درس هایش در ترکیه، به کشور برگشته بود.

مجیب الرحمان غفاری، هم صنفی بسام پاچا در ترکیه، از اخلاق و رفتار او می گوید: «در یک ماه یک بار خانه می آمد. او قسمی زنده گی می کرد که به وظیفه اش عشق می ورزید.»

در همین حال، ویس احمد برمک، سرپرست وزارت داخله نیز از شجاعت این پولیس ستایش می کند و اورا قهرمان خطاب می داند.

وی می گوید: «از این قهرمانی بیشتر بوده نمی تواند. من نمی دانم چه گونه احساساتم را برای مردم و خانواده اش بیان کنم.»

میرویس قاطع جوانی دیگری پولیس است که در حملۀ دیروز جان باخت. او که هفت سال در صف پولیس وظیفه اجرا کرد، امروز به خاک سپرده شد.

گل کاکا، پدر میرویس می گوید: «کسانی که این حمله را انجام داده وابسته به خارجیان استند و در بدل پول، عزت، شرف و وطن خود را می فروشند.»

از میرویس قاطع، چهار کودک به جا مانده است. فیض الله چهارده ساله، بزرگترین پسر او است.

فیض الله می افزاید: «در خانه بودیم که صدای انفجار آمد. پدر بزرگم مرا به بیرون فرستاد تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. وقتی به محل رویداد رفتم، همه سراسیمه بودند. به خانه که برگشتم گفتند پدرت شهید شده است.»

همراه با این جوانان، رویاهای آنان نیز زیر خاک می شوند و دوستان و خانواده های رنجور آنان ناگزیر اند سال ها را با درد رفته گان شان به سر کنند.

روز گذشته (پنج شنبه) یک مهاجم انتحاری یک نشست سیاسی حزب جمعیت اسلامی را که در یک هوتل در چهار راهی لب جر خیرخانه برگذار شده بود، آماج قرار داد. بربنیاد آمارها بیش از شانزده تن در این رویداد کشته شدند و بیش از ده تن دیگر زخم برداشتند.

پولیسی که فرد انتحاری را در آغوش گرفت از دو رشته لیسانس داشت

بسام پاچا مهاجم انتحاری را صدا می زند، اما مهاجم نمی ایستد و به سوی انبوه مردم می دود. پاچا خودش را به مهاجم می رساند و او را در آغوش محکم می گیرد... و این گونه خودش را قربانی می کند تا دیگران نجات یابند.

تصویر بندانگشتی

سید بسام پاچا، پولیسی که در حملۀ روز گذشته در چهار راهی لب جر خیرخانه با قربانی جان خودش، جان ده ها تن را نجات داد در دو رشته لیسانس داشت.

او در ترکیه پنج سال در اکادمی پولیس آموزش دید و پیش از آن در رشته علوم سیاسی نیز لیسانس گرفته بود.

همراه با او، شش پولیس دیگر که از ورود مهاجم انتحاری به سالون قصر نوین جلوگیری کردند، نیز جان باختند.

سید بسام پاچا، روز گذشته وظیفۀ نگهبانی نشست سیاسی را که آماج قرار گرفت، به عهده داشت.

درست زمانی که انبوهی از غیرنظامیان از سالونی که در آنجا نشست برگذار شده بود بیرون می شدند، چشمش به کسی خیره می شود که پسان تر خود و شانزده تن دیگر را می کشد.

بسام پاچا مهاجم انتحاری را صدا می زند، اما مهاجم نمی ایستد و به سوی انبوه مردم می دود. پاچا خودش را به مهاجم می رساند و او را در آغوش محکم می گیرد... و این گونه خودش را قربانی می کند تا دیگران نجات یابند.

او بیست و پنج ساله بود و یک و نیم سال پیش پس از تکمیل درس هایش در ترکیه، به کشور برگشته بود.

مجیب الرحمان غفاری، هم صنفی بسام پاچا در ترکیه، از اخلاق و رفتار او می گوید: «در یک ماه یک بار خانه می آمد. او قسمی زنده گی می کرد که به وظیفه اش عشق می ورزید.»

در همین حال، ویس احمد برمک، سرپرست وزارت داخله نیز از شجاعت این پولیس ستایش می کند و اورا قهرمان خطاب می داند.

وی می گوید: «از این قهرمانی بیشتر بوده نمی تواند. من نمی دانم چه گونه احساساتم را برای مردم و خانواده اش بیان کنم.»

میرویس قاطع جوانی دیگری پولیس است که در حملۀ دیروز جان باخت. او که هفت سال در صف پولیس وظیفه اجرا کرد، امروز به خاک سپرده شد.

گل کاکا، پدر میرویس می گوید: «کسانی که این حمله را انجام داده وابسته به خارجیان استند و در بدل پول، عزت، شرف و وطن خود را می فروشند.»

از میرویس قاطع، چهار کودک به جا مانده است. فیض الله چهارده ساله، بزرگترین پسر او است.

فیض الله می افزاید: «در خانه بودیم که صدای انفجار آمد. پدر بزرگم مرا به بیرون فرستاد تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. وقتی به محل رویداد رفتم، همه سراسیمه بودند. به خانه که برگشتم گفتند پدرت شهید شده است.»

همراه با این جوانان، رویاهای آنان نیز زیر خاک می شوند و دوستان و خانواده های رنجور آنان ناگزیر اند سال ها را با درد رفته گان شان به سر کنند.

روز گذشته (پنج شنبه) یک مهاجم انتحاری یک نشست سیاسی حزب جمعیت اسلامی را که در یک هوتل در چهار راهی لب جر خیرخانه برگذار شده بود، آماج قرار داد. بربنیاد آمارها بیش از شانزده تن در این رویداد کشته شدند و بیش از ده تن دیگر زخم برداشتند.

هم‌رسانی کنید