با توجه به فشار مداوم که در شش ماه گذشته بالای کندز بودهاست، سقوط این شهر دور از انتظار نبود. اما همه را تکان داد.
در حالیکه دولت و رسانه ها از پیروزی های نیروهای دولتی در محدودهی شهر کندز سخن می گویند، واقعیت عینی این است که طالبان بیشتر از هر زمان دیگر در شمال شرق قوت دارند. در کمتر از یک هفته، هر چهار ولایت شمالشرق را به گونهی بی سابقه نا امن ساختهاند. دولت آنقدر مصروف شهر کندز است که سقوط یک یا چند ولسوالی در این ولایات، سرخط خبرها را نمی سازد.
مردم ناراض
کندز، مثال برجستهی از مدیریت نابکار و فاسد دولت است. در حالیکه در تمام بهار و تابستان گذشته کندز شدیداً مورد تهدید بود، به این ولایت توجه نشد. با وجود که مقامات ارشد دولتی به کندز سفر کردند و با مردم این ولایت دیدار داشتند، اما انتظار مرددم برای اصلاح ادارهی محلی برآورده نشد.
نوارهای تصویری که در شبکههای اجتماعی در روز اول ورود طالبان به کندز نشر شده است، نشاندهندهی بی تفاوتی مردم نسبت به سقوط شهر به دست طالبان و فاصله میان حکومت و مردم است. این نوارها بیانگر پایینترین سطح حمایت مردم از حکومت بود. در شام نخست حاکمیت طالبان بر شهر کندز، شمار از باشندگان این شهر، در سرِ چوک کندز، به نعرههای تکبیر طالبان «الله اکبر» می گفتند و به شعارهای آنها پاسخ مثبت می دادند. حال ممکن است گفته شود که آنها از ترس جان این کار را کرده باشند ویا آنها تعداد معدود از حامیان محلی طالبان بودند. آنچه که واضح به نظر می رسید، عدم حمایت آنها از مقامات دولتی ولایت بود. این هیجانها در حال بود که بر اساس گزارش سازمان عفو بین الملل، در گوشههای دیگر شهر، جوخههای مرگ طالبان مصروف کشتار و تجاوز جنسی بر زنان بودند. جنایات که بار دیگر خاطرات حاکمیت تاریک طالبان پیش از یازدهم سپتامبر را زنده کرد.
طولانیتر از انتظار
در شب و روز اول سقوط کندز، بسیاری از ناظران و تحلیلگران مسایل امنیتی به این باور بودند که طالبان، پس از کشتار افراد مورد نظر، چپاول و ویرانی شهر، و ضربه به حیثیت دولت افغانستان، دوباره به مناطق زیر نفوذشان در بیرون از شهر پناه می برند. اما ظاهراً استراتژی طالبان چیزی دیگری است.
آمار کشتههای طالبان که دولت نشر می کند، خیلی بلند است. با این حال طالبان به سادگی حاضر به ترک شهر نشدند. چرا؟ طالبان در پی طولانی ساختن این جنگ اند. آنها با طولانی ساختن جنگ، از یک طرف هزینهی جنگ را بالا برده نیروهای دولتی را خسته می سازند. از سوی دیگر، نارضایتی عمومی و بدبینی مردم نسبت به نیروهای مسلح کشور را بلند می برند.
از زمان سقوط کندز، رسانهها و کاربران شبکههای اجتماعی در افغانستان، از نیروهای دفاعی و امنیتی کشور حمایت کرده اند. شمار زیاد از کاربران شبکههای اجتماعی پیوسته در حمایت از نیروهای مسلح کشور می نویسند و تصاویر سربازان و افسران را به عنوان قهرمانان و پاسداران عزت کشور، دست به دست می گردانند.
اما با طولانی شدن جنگ در کندز، وضع دیگرگون خواهد شد. مردم از نیروهای امنیتی توقع تأمین امنیت دارند. تلفات ملکی از اثر عملیات نیروهای مسلح افغانستان ویا نیروهای بین المللی «حمایت قاطع» مانند حادثهی بمبارد «بیمارستان پزشکان بدون سرحد»، محبوبیت این نیروها را به شدت پایین می آورد. تا حد که ممکن است دیگر برای مردم مهم نباشد که چه کسی شهر را در اختیار دارد، بلکه تنها خواهان حفط جان خود باشند. آنچه که در زمان ورود طالبان به کابل در سال ۱۳۷۶ اتفاق افتاد.
حالا، بر اساس گزارش رسانهها و اطلاعات که دولت نشر کرده است، طالبان مقدار زیاد اسلحه و تجهیزات نیروهای مسلح به خصوص پولیس محلی را در اختیار دارند. در کنار آن، در شب نخست حاکمیتشان حدود ۸ میلیون دالر را از بانکهای شهر به یغما بردهاند. این امکانات آنها را برای طولانی ساختن جنگ کمک خواهد کرد.
در کنار انگشت گذاشتن روی ضعف دولت در کندز، این سوال را باید مطرح کرد که طالبان در پی چه اند؟ برای پاسخ به این سوال، چند احتمال که تا کنون مطرح شده است را به بررسی می گیریم.
رقابتهای محلی
شمار از تحلیلگران پیوسته گفتهاند که رقابتهای نیروهای محلی در کندز سبب نا امنی و جنگ شده است. گفته می شود یکی از دلایل اختلاف نظر رییس جمهور و رییس اجراییه نیز همین رقابتهای محلی است. نقش پولیس محلی در این رقابت ها، در محور این تحلیل قرار دارد.
برخیها به این باوراند که در این مدت رقیبهای قدیم دورهی جنگهای داخلی در کندز، از همدیگر انتقام گیری کردهاند. سایهی این انتقامها از محدودهی رقابت میان چند فرمانده فراتر رفته و اقوام مختلف کندز را در برابر هم قرار دادهاست.
یک طرف فرماندهان سابق حزب جمعیت اسلامی را متهم به استفاده از پولیس محلی به نفع خود می کند و جانب مقابل ادعاد دارد که در جریان حکومت حامد کرزی، رییس دفتر او، کریم خرم، افراد مربوط به حزب اسلامی را مسلح ساخت و اکنون همانها هستند که در برابر دولت می جنگند. میرعلم خان، از فرماندهان سابق جمعیت، این سخنان را به تلویزیون طلوع نیوز گفت.
این رقابتها، حالا دارد به کل جنگ چهرهی قومی می دهد. گویا پشتونها و غیر پشتونها باهم می جنگند. اما روی دیگر این قضیه این است که در میان جنگجویان طالب، حتا افراد از آسیای میانه نیز وجود دارد. و از جانب دیگر سربازان نیروهای امنیتی که در کندز می جنگند، از همه اقوام کشور اند. نوارهای تصویری نشر شده است که نشان می دهد سربازان پشتون، در کنار سربازان از سایر اقوام، طالبها را کشتهاند. با این استدلال، منطق قومی بودن جنگ زیر سوال می رود، اما عامل رقابتهای محلی پابرجاست و طالبان تلاش خواهند کرد این جنگ را قومی بسازند.
آسیای میانه
در شبکههای اجتماعی نوار از یکی از جنگجویان طالب نشر شده است که در مورد اهداف فرامرزی این گروه سخن می گوید. او با وضاحت می گوید که بیرق خود را نه تنها در کندز، بلکه در بخارا، چچین و قفقاز خواهند افراشت.
مقامات امنیتی کندز نیز تایید کرده اند که در میان کشتهها و اسیران طالبان، شهرواندان پاکستان، چچن، کشورهای آسیای میانه و کشورهای عربی وجود دارند.
گزارشهای رسانهها و نهادهای بینالمللی مانند گروه بین المللی بحران نشان می دهد که داعش یا گروه موسوم به دولت اسلامی، در آسیای میانه برای خود جای پا ساخته است. این گزارشها نشان می دهد که حدود پنج هزار شهروند آسیای میانه در کنار جنگجویان داعش در عراق و سوریه می جنگند و احتمال برگشت آنها به منطقه وجود دارد.
از سوی دیگر، وادی فرغانه که شامل بخشهای از قرغیزستان، تاجیکستان و ازبیکستان می شود، تبدیل به محل سربازگیری برای داعش شده است. حرکت اسلامی ازبیکستان، که در سالهای گذشته نتوانسته جایگاه قوی در آسیای میانه برای خود بسازد، سال گذشته اعلام بیعت به داعش کرد و در حال حاضر برای این گروه در وادی فرغانه سربازگیری می کند.
دولتهای آسیای میانه، هرکدام جداگانه، خواهان کمک بینالمللی برای مقابله با خطر افراط گرایی و داعش شدهاند. تاجیکستان که نزدیکترین مناسبات را با روسیه دارد، به ارزش دو میلیارد دالر کمک نظامی از آن کشور دریافت کرده است. ازبیکستان نیز از سوی ایالات متحد امریکا صدها موتر زرهی برای مقابله با خطر تروریزم به دست آورد. نخست وزیر قرغیزستان نیز از اتحادیهی اروپا برای برخورد با داعش تقاضای کمک کرد.
اما آسیب پذیرترین مرز آسیای میانه با جنوب این منطقه، سرحدات تاجیکستان با افغانستان است. از مجموغ ۱۳۴۴ کیلومتر سرحد مشترک دو کشور، ۱۱۳۵ کیلومتر آن را دریا و ۱۸۹ کیلومتر دیگر را خشکه تشکیل می دهد. در مناطق مربوط بدخشان و سرچشمههای آمودریا، حجم کم آب، گذشتن از سرحد را آسان می سازد. از سوی دیگر، درههای عمیق این منطقه که پاکستان را به افغانستان و به آسیای میانه وصل می کند، پوشش مناسب برای رفت و آمد جنگجویان میان پاکستان و افغانستان فراهم کرده است.
جنگجویان طالب و آسیای میانه، به سرعت از پاکستان از طریق کوههای بدخشان خود را به شمال شرق افغانستان می رسانند و برای مرزهای تاجیکستان تهدید ایجاد می کنند.
در صورت استیلای طالبان و گروههای دهشت افکن بینالمللی همکار آنها بر این منطقه، انتقال این گروهها به آسیای میانه دشوار نخواهد بود.
برخی از تحلیلگران به این باور اند که رقابت امریکا و روسیه روی مسایل اوکراین و سوریه، ممکن است مرزهای جنوبی روسیه را نا امن سازد.. حملات اخیر روسیه بالای مخالفین بشار اسد، موج جدید از تندروی اسلامی را در برابر روسیه به راه خواهد انداخت و ممکن است بار دیگر تندروی اسلامی در برابر روسیه در منطقهی قفقاز و آسیای میانه قد علم کند. این تحلیل، در همان چارچوب قابل بحث است.
جلوگیری از خط آن
رییس جمهور غنی، در دیدارش با شمار از باشندگان کندز، تحلیل دیگری را مطرح کرد.
او گفت که دلیل اصلی بهره افتادن جنگ کندز جلوگیری از پروژهی خط آهن ترکمنستان-افغانستان- تاجیکستان است. در کنار آن، او گفت، می خواستند همزمان با اجلاس مجمع عمومی سازمان ملل و سخنرانی داکتر عبدالله در این نشست، افغانستان را بی ثبات جلوه دهند. تا جامعهی جهانی از این کشور دلسرد شود.
گرچه داکتر غنی به صورت واضح نگفت که کی یا کدام دست به این توطئه زده است، اما دولت افغانستان معمولاً پاکستان را در چنین موارد متهم دانسته است.
آنچه در چارچوب این تحلیل نمی تواند توضیح شود شکست نظامی و استخباراتی نیروهای امنیتی در کندز است. یعنی در صورت که دولت افغانستان برای این راه آهن اهمیت فراوان قائل است، الزاماً باید تدابیر امنیتی منطقه را بیشتر می ساخت. اما با طولانیتر شدن جنگ کندز، هر روز پیشتر از قبل معلوم می شود که طالبان نیروی فراوان در اطراف کندز جابجا کرده بودند و برای اشغال کندز برنامهی طولانی مدت را تعقیب کرده بودند. نهادهای استخباراتی افغانستان، چگونه نتوانستند این تحرکات طالبان را کشف کنند؟ اگر کشف کردند، چرا تدابیر گرفته نشد؟
داکتر غنی، در این مدت پیوسته گفته است که کندز در اولویت کاری اوست. احتمالاً به همین دلیل نخستین والی را که تعیین کرد، برای این ولایت بود. اما ظرف کمتر از یک سال گذشته، این ولایت پیوسته ملتهب بوده و مردم از ادارهی حکومت محلی ناراض بودهاند.
این وضع نابسامان محدود به کندز نبوده و امروز تمام زون شمالشرق را تهدید می کند. البته این تهدیدها، در صورت عدم رسیدگی، به زودی به کل شمال گسترش خواهد یافت و آسیای میانه را نیز متاثر خواهد ساخت. واکنش آسیای میانه و نیروی مسلط در آن منطقه، روسیه، هنوز معلوم نیست، اما آنچه که قابل درک است نادرست بودن برنامهی دکتر غنی برای کندز است. آیا هنوز فرصت تجدید نظر در این برنامه را دارد؟
دیدگاه تان در این باره