باوجود ادامۀ جنگهای پیهم وخشونتها، شهروندان دلیری نیز در افغانستان وجود دارند که همه روزه در سراسر کشور تلاش میورزند که منادی صلح برای کشور شان باشند.
سازمان ملل متحد همواره تلاش می ورزد که به حرفهای آنعده از مردمی که صدای شان را برای برقراری صلح بلند میسازند گوش فرا دهد. بدون شک، ملل متحد این بازیگران صلح را چراغهای امید و مشعل افروزان تغییر میداند.
چند هفته قبل، زنان در چند ولایت شرقی گردهم آمدند تا هیاتی را برای یافتن راه حل به خشونتها در مناطق محلی شان تعیین کنند تا با طالبان گفتوگو کند.
اما این تصمیم، کار آسانی برای این زنان نبود. چون این زنان خود در جریان جنگها در همسایهگی شان بها پرداخته بودند. آیا نپرداخته بودند، مسلما که پرداخته بودند.
آنها بخشی از طیف اجتماعی بزرگتری هستند که شامل نزدیکان شان از قشر ذکور، رهبران مذهبی و حتی اطفال میگردد.
زنان دلیر در ولایت کنر از خود نهایت شجاعت را به نمایش گذاشتند، این کار آنها مرا واداشت تا به این موضوع فکرکنم که حتی میتوان به عنوان یک فرد و در شرایط کاملا بحرانی صدای مان را برای صلح بلند کنیم.
ما در سازمان ملل متحد تعهد داریم تا افغانها را برای یافتن راه حل به بحران کنونی کشورشان کمک کنیم. هرنوع روند صلح در آینده باید همهگیر و جامع باشد و صلح باید از ولایت به ولایت و از ولسوالی به ولسوالی امتداد داشته باشد.
این بخشی از مثالهای کوچک برای رسیدن به صلح در افغانستان است که میتواند کشور را به صلح دائمی وسراسری کمک کند.
قیاس کردن کار روی یک قالین افغانی میتواند این پروسه را به طور خوب توصیف کند. چرا؟ صلح همواره باید اجزای جامعه را دربر گیرد و آن را ببافد، بافتی که در اثر جنگ از هم پاشیده است.
زنان افغان را میتوان بهترین بافندگان صلح نامید، بلکه مرد و زن این سرزمین و من این را از تجربیات و نظریات شخصی و عملی خود به شما میگویم. هردو قشر میتواند منجر به تغییر بنیادی برای تقویت روند فعالیت صلح باشند.
این مجموعه از بافندهگان صلح افغان میتواند منادی صلح سراسری در کشور باشد.
به نظر من این حائز اهمیت است تا در مورد کارهای که بخاطر آوردن صلح از کنر در شرق و از هرات در غرب انجام می شوند را عمیقا مورد ارزیابی قرار داد.
بطور مثال، در گردهمایی اخیر، حبیبه سرابی، معاون شورای عالی صلح افغانستان توانست دست کم ۳۶ زن را از سه ولایت کشور گردهم آورد.
در این جلسه تمامی زنان شرکت کننده نظریات شان را ارائه کردند، اما دیدگاه یک زن کندهاری که گفت شصت مغز را از طریق گفتگو و مناظره در شصت روز تغییر داد واقعا شگفت انگیز بود.
باوجود اینکه در نخست وی از سوی سرپرست مردش با واکنش تندی مواجه شد، بعدا از سوی وی دعوت گردید تا به دختران اش در باره صلح گفتوگوهایی داشته باشد.
این همان چیزی است که مردان و زنان این کشور نیاز دارند به آن مبادرت ورزند که زمینه اجماع و گفت وشنید را فراهم سازند و شکی نیست که این روند به راه حل سیاسی نیز کمک خواهد کرد.
باید تذکر داد که میتوان بیشتر برای تشویق فعالیتهای غیر خشونت آمیز و صلح کار کرد و پیامی را که رهبران جامعه به آن پیوسته اند، تقویت نمود.
به بسیاری از افغان های که من به آن ها گوش داده ام میگویند که آنان از خشونت سخت خسته استند و تباهی بیشتر بنیادهای اجتماعی شان را تحمل کرده نمیتوانند.
داستانهای آنان باهم بافته شده اند، این کار به من امید آن را میدهد که در ماه های آتی افغان های بیشتر برای تقویت روند صلح و آشتی در سطح پایین کار کنند.
من امیدوارم که چنین وقایع شگرف در عین حال متفاوت و امیدوار کننده افغان ها را قادر خواهد ساخت تا تاریخ خود را شکل دهند. هر زمانی که یک مرد یا یک زن برای صلح بر می خیزد و تلاش میکند صلح را تحفه دهد، این کار برای همگی مان خبر خوشی را نوید میدهد.
افغانستان منحیث یک ملت میتواند یک آینده پرامن و درخشان را رقم بزند.