Skip to main content
تازه‌ترین خبرها
Thumbnail

بحران پناهجویی؛ فرصت برای افغانستان؟

شمار شهروندان افغانستان که در سال ۲۰۱۴ از کشور فرار کرده‌اند‌، بیشتر از شمار کسانی است که در سال ۲۰۰۱ کشور را ترک کرده بودند. بربنیاد آمار سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۲ تا کنون حدود ۵ میلیون مهاجر به افغانستان بازگشته‌اند، اما این روند در دو سال گذشته به شدت کاهش یافته و در سال ۲۰۱۴ تنها حدود ۱۰ هزار نفر به کشور بازگشته‌اند. در حالی‌که تنها در هشت ماه نخست سال ۲۰۱۵ بیش از ۱۲۲ هزار شهروند افغانستان از کشورهای اروپایی درخواست پناهندگی کرده‌اند. این رقم در مقایسه با ۶ ماه نخست سال ۲۰۱۴ ـ حدود ۲۴ هزار نفرـ افزایش خیره کننده‌ی را نشان می دهد. حالا شهروندان افغانستان دومین گروه بزرگ پناه‌جو را در اروپا تشکیل می‌دهند.

دولت آلمان اعلام کرده است که در هماهنگی با دولت افغانستان، آن عده از شهروندان افغانستان را که تقاضای پناهندگی‌شان از جانب دولت آلمان رد شده است؛ اما هنوز در این کشور حضور دارند، به کشورشان باز می‌گرداند.

اما آیا دولت افغانستان می‌تواند از این بحران به عنوان یک فرصت برای جلب حمایت جهانی استفاده کند؟

اروپا و به ویژه آلمان به شدت نیازمند همکاری دولت افغانستان برای بازگشت مهاجران به کشور است. ولی آیا دولت افغانستان حق دارد، این مهاجران را که با «اراده و میل» خود کشورشان را ترک کرده‌اند، با «اجبار» برگرداند؟

این واضح است که برگشت اجباریِ آنها هیچ مشکل افغانستان را حل نمی‌کند. اما برای کشورهای اروپایی که حالا هدف پناه‌جویان افغانستان و خاورمیانه هستند کمک بزرگی خواهد بود. دولت افغانستان نباید، آزادی‌های فردی شهروندان خود و امنیت آنها را بخاطر رضای خاطر قدرت‌های اروپایی با تهدید مواجه سازد.

راه‌های بدیل

هیچ کشوری تا کنون نتوانسته مردم آواره‌ی خود را با اجبار به وطن باز گرداند. برگشت پناه‌جویان تنها با رضایت ممکن است. تأمین امینت، ایجاد فرصت‌های شغلی که مردم بتوانند آینده‌ی بهتری برای خود و فرزندانشان را در آن تصور کنند و بلند بردن سطح کارآیی دولت می تواند جلو فرار جوانان را گرفته و احتمالاً آنهایی که رفته‌اند را دوباره به وطن بازگرداند.

مقامات دولت افغانستان در جریان مذاکراتشان با دولت‌های اروپایی باید این نکته را در نظر گیرند که بحران پناه‌جویی برای دولت افغانستان قدرت چانه‌زنی بی سابقه‌ی را ایجاد کرده ‌است. البته این فرصت در صورتی می‌تواند تبدیل به قدرت شود، که نخست مقامات دولت افغانستان آن را درک کنند و دوم اینکه اراده‌ی برای استفاده از آن داشته باشند؛ این فرصت چیست؟

افغانستان کشوری است که در حال جنگ دانسته می‌شود و جان شهروندان آن با خطر روبرو است. نهادهای قدرتمند بین‌المللی از حقوق پناه‌جویانِ این‌گونه کشورها حمایت می کنند. در این حالت برای کشورهای لیبرال مانند آلمان و سایر کشورهای غرب اروپا، خیلی دشوار خواهد بود که پناه‌جویان را به صورت یک‌جانبه از خاک خود اخراج کنند و به یک کشور در حال جنگ برگردانند.

همان‌گونه که مقامات آلمانی گفته‌اند، آنها با دولت افغانستان، در این خصوص وارد مذاکره شده‌اند. اما در این مذاکره نباید دولت افغانستان به سادگی بپذیرد که آماده‌ی برگشت مهاجرین است. دولت افغانستان باید از حقوق شهروندان خود دفاع کند. چون در غیر آن صورت خلاف اعلامیه‌ی جهانیِ حقوق بشر و کنوانسیون بین المللی پناهندگان عمل کرده است و از جانب دیگر دولت در موقفی نیست که امنیت و مصئونیت بازگشت کنندگان را تضمین کند.

این وضعیت سبب می شود که دولت افغانستان در موقف قویِ چانه‌زنی برای حقوق شهروندانش که به اروپا پناهنده شده‌اند، قرار گیرد. دولت افغانستان نباید هیچ تعهدی برای همکاری در بازگشتاندن اجباریِ این پناه‌جویان کند. بلکه باید در مورد شرایطی صحبت کند که جلو فرار بیشتر و موج‌های پناهندگی را در آینده بگیرد.

دولت افغانستان نمی تواند جلوی فرار مردم، بخصوص جوانان را بگیرد، مگر اینکه مردم در مورد آینده‌ی خود و کشور اطمینان پیدا کنند. این اطمینان در صورتی ایجاد می‌شود که با پایان جنگ، امنیت تأمین شود، اقتصاد به شکوفایی رسیده و فساد گسترده و خویش‌خوری‌های مقامات ارشد دولتی به پایان برسد.

ایجاد امید برای جلوگیری از فرار

برای پایان جنگ و تأمین امنیت، نیاز به تداوم حمایت‌های بین‌المللی از نیروهای مسلح افغانستان است. این حمایت شامل فراهم سازی تجهیزات و ادامه‌ی همکاری‌هاست. همچنان با توجه به ابعاد منطقه‌ای جنگ افغانستان، دولت افغانستان بار دیگر باید از اروپا بخواهد که بالای پاکستان فشار بیاورد تا از حمایت از گروه‌های دهشت افکن مانند طالبان و گروه حقانی دست بردارد.

در کنار ناامنی، یکی از عوامل اصلیِ ازدیاد فرار جوانان، کوچک شدن بازار کار است. با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، صدها هزار فرصت کاری از میان رفت و کسانی که برای سالها از تنخواه‌های خوب برخوردار بودند، حالا کار خود را از دست داده‌اند و بازار افغانستان ظرفیت لازم برای جذب آنها را ندارد. این در حالی است که افغانستان یکی از جوان‌ترین کشورهای جهان از لحاظ اوسط سن شهروندانش است و سالانه ۴۰۰ هزار نیروی تازه، آماده‌ی ورود به بازار کار می شوند. این نیروی فزاینده‌ی جوان که برایش فرصت کار وجود ندارد، به کدام مسیر خواهد پیوست؟ حمایت اقتصادی جهان از افغانستان می تواند دستِ‌کم فرصت‌های کاریِ از دست رفته را دوباره احیا کند.

دولت افغانستان باید خواهان حمایت جهان برای ساختن زیربناهای اقتصادی کشور شود. تا زمانی که کار روی زیربناها آغاز نشود و کشور به مرحله‌ی تولیدی نرسد، بعید است که نیروی جوان کشور از امنیت شغلی برخوردار شوند.

دولت افغانستان می تواند از این منطق استفاده کند که در صورت نبود حمایت لازم اقتصادی، نمی تواند جلوی سرازیر شدن شهروندان کشور به غرب اروپا را بگیرد. این یک مشکل پیچیده برای افغانستان و اروپا است. در جریان سال جاریِ میلادی حدود ۸۰۰ هزار پناه‌جو وارد مرزهای اروپا شده‌اند. حضور این پناه‌جویان هم یک مشکل اقتصادی اجتماعی است و هم عواقب سیاسی امنیتی می تواند داشته باشد. اروپا با این مشکل می‌باید قبل از رسیدن مهاجران به مرزهایش برخورد کند. اما اروپا باید تصمیم بگیرد که در کجا با این مشکل می‌خواهد برخورد کند. در داخل مرزهای افغانستان یا در برلین؟

آنچه که کار دولت افغانستان را دشوار می سازد، فساد است. جامعه‌ی جهانی در کنفرانس‌های شیکاگو و توکیو، ادامه‌ی کمک‌هایش را به افغانستان در دوره‌ی دهه‌ی تحول (۲۰۱۴ تا ۲۰۲۵)، منوط به مبارزه‌ی جدیِ این دولت با فساد رسوا کن در سطوح مختلف نظام اداری و سیاسی این کشور اعلام کرد.

در مقابل دولت افغانستان این تعهد را سپرد اما تا کنون در این راستا ناکام بوده‌است. بنابرین آیا دولت افغانستان می‌تواند با وجود ناکامی در زمینه‌ی مبارزه با فساد گسترده، بار دیگر حمایت جمامعه‌ی جهانی را جلب کند؟

می پذیریم که وخامت وضع امنیتی، رکود اقتصادی و از میان رفتن فرصت‌های کاری و فساد گسترده در بدنه‌ی نظام اداری‌ـ‌سیاسی افغانستان عامل اصلیِ نا امیدیِ مردم به آینده است. دولت افغانستان در کنار رسیدگی به این عوامل، نیاز به عملکردهای دیگری نیز دارد، تا مردم را نسبت به تعهد این حکومت به کشور اطمینان دهد. تبصره در مورد این که اعضای خانواده‌های مقامات ارشد دولتی بیرون از کشور زندگی می کنند، حالا تبدیل به بحث روزمره در رسانه‌های صفحات اجتماعی شده است. مردم می پرسند چرا فرزندان این مقامات در بیرون از کشور زندگی می کنند؟

هنگامی‌ که خانواده‌های مقامات درجه اول دولت در بیرون از کشور زندگی می‌کنند؛ فرزندانشان به مکتب‌های خارجی می روند، از سیستم صحی کشورهای پیشرفته استفاده می کنند و احتمالاً جان آنها نیز در حوادث و پیش‌آمدهای مانند حملات انتحاری در امان است؛ مشکل است که مردم به شعارهای درون خالیِ مقامات دولتی توجه کنند. شاید برای ایجاد اطمینان در میان مردم مقامات دولتی باید خانواده‌های خود را به داخل کشور انتقال دهند.

در پایان باید گفت که همان‌گونه که تروریزم، تنها مشکل افغانستان نبوده و ابعاد منطقه‌ای و جهانی دارد و برای حل آن نیاز به همکاریِ منطقه و جهان است، بحران مهاجرت نیز در چارچوب جغرافیای افغانستان باقی نمانده و تبعات آن جهان را تهدید می کند. اروپا این موج مهاجرت را تهدید برای امنیت اقتصادی‌ـ‌سیاسی خود می داند. البته این مهاجرت‌ها ناشی از بحران امنیتیِ منطقه است که ریشه در تروریزم دارد.

بحران پناهجویی؛ فرصت برای افغانستان؟

شمار شهروندان افغانستان که در سال ۲۰۱۴ از کشور فرار کرده‌اند‌، بیشتر از شمار کسانی است که در سال ۲

Thumbnail

شمار شهروندان افغانستان که در سال ۲۰۱۴ از کشور فرار کرده‌اند‌، بیشتر از شمار کسانی است که در سال ۲۰۰۱ کشور را ترک کرده بودند. بربنیاد آمار سازمان ملل متحد از سال ۲۰۰۲ تا کنون حدود ۵ میلیون مهاجر به افغانستان بازگشته‌اند، اما این روند در دو سال گذشته به شدت کاهش یافته و در سال ۲۰۱۴ تنها حدود ۱۰ هزار نفر به کشور بازگشته‌اند. در حالی‌که تنها در هشت ماه نخست سال ۲۰۱۵ بیش از ۱۲۲ هزار شهروند افغانستان از کشورهای اروپایی درخواست پناهندگی کرده‌اند. این رقم در مقایسه با ۶ ماه نخست سال ۲۰۱۴ ـ حدود ۲۴ هزار نفرـ افزایش خیره کننده‌ی را نشان می دهد. حالا شهروندان افغانستان دومین گروه بزرگ پناه‌جو را در اروپا تشکیل می‌دهند.

دولت آلمان اعلام کرده است که در هماهنگی با دولت افغانستان، آن عده از شهروندان افغانستان را که تقاضای پناهندگی‌شان از جانب دولت آلمان رد شده است؛ اما هنوز در این کشور حضور دارند، به کشورشان باز می‌گرداند.

اما آیا دولت افغانستان می‌تواند از این بحران به عنوان یک فرصت برای جلب حمایت جهانی استفاده کند؟

اروپا و به ویژه آلمان به شدت نیازمند همکاری دولت افغانستان برای بازگشت مهاجران به کشور است. ولی آیا دولت افغانستان حق دارد، این مهاجران را که با «اراده و میل» خود کشورشان را ترک کرده‌اند، با «اجبار» برگرداند؟

این واضح است که برگشت اجباریِ آنها هیچ مشکل افغانستان را حل نمی‌کند. اما برای کشورهای اروپایی که حالا هدف پناه‌جویان افغانستان و خاورمیانه هستند کمک بزرگی خواهد بود. دولت افغانستان نباید، آزادی‌های فردی شهروندان خود و امنیت آنها را بخاطر رضای خاطر قدرت‌های اروپایی با تهدید مواجه سازد.

راه‌های بدیل

هیچ کشوری تا کنون نتوانسته مردم آواره‌ی خود را با اجبار به وطن باز گرداند. برگشت پناه‌جویان تنها با رضایت ممکن است. تأمین امینت، ایجاد فرصت‌های شغلی که مردم بتوانند آینده‌ی بهتری برای خود و فرزندانشان را در آن تصور کنند و بلند بردن سطح کارآیی دولت می تواند جلو فرار جوانان را گرفته و احتمالاً آنهایی که رفته‌اند را دوباره به وطن بازگرداند.

مقامات دولت افغانستان در جریان مذاکراتشان با دولت‌های اروپایی باید این نکته را در نظر گیرند که بحران پناه‌جویی برای دولت افغانستان قدرت چانه‌زنی بی سابقه‌ی را ایجاد کرده ‌است. البته این فرصت در صورتی می‌تواند تبدیل به قدرت شود، که نخست مقامات دولت افغانستان آن را درک کنند و دوم اینکه اراده‌ی برای استفاده از آن داشته باشند؛ این فرصت چیست؟

افغانستان کشوری است که در حال جنگ دانسته می‌شود و جان شهروندان آن با خطر روبرو است. نهادهای قدرتمند بین‌المللی از حقوق پناه‌جویانِ این‌گونه کشورها حمایت می کنند. در این حالت برای کشورهای لیبرال مانند آلمان و سایر کشورهای غرب اروپا، خیلی دشوار خواهد بود که پناه‌جویان را به صورت یک‌جانبه از خاک خود اخراج کنند و به یک کشور در حال جنگ برگردانند.

همان‌گونه که مقامات آلمانی گفته‌اند، آنها با دولت افغانستان، در این خصوص وارد مذاکره شده‌اند. اما در این مذاکره نباید دولت افغانستان به سادگی بپذیرد که آماده‌ی برگشت مهاجرین است. دولت افغانستان باید از حقوق شهروندان خود دفاع کند. چون در غیر آن صورت خلاف اعلامیه‌ی جهانیِ حقوق بشر و کنوانسیون بین المللی پناهندگان عمل کرده است و از جانب دیگر دولت در موقفی نیست که امنیت و مصئونیت بازگشت کنندگان را تضمین کند.

این وضعیت سبب می شود که دولت افغانستان در موقف قویِ چانه‌زنی برای حقوق شهروندانش که به اروپا پناهنده شده‌اند، قرار گیرد. دولت افغانستان نباید هیچ تعهدی برای همکاری در بازگشتاندن اجباریِ این پناه‌جویان کند. بلکه باید در مورد شرایطی صحبت کند که جلو فرار بیشتر و موج‌های پناهندگی را در آینده بگیرد.

دولت افغانستان نمی تواند جلوی فرار مردم، بخصوص جوانان را بگیرد، مگر اینکه مردم در مورد آینده‌ی خود و کشور اطمینان پیدا کنند. این اطمینان در صورتی ایجاد می‌شود که با پایان جنگ، امنیت تأمین شود، اقتصاد به شکوفایی رسیده و فساد گسترده و خویش‌خوری‌های مقامات ارشد دولتی به پایان برسد.

ایجاد امید برای جلوگیری از فرار

برای پایان جنگ و تأمین امنیت، نیاز به تداوم حمایت‌های بین‌المللی از نیروهای مسلح افغانستان است. این حمایت شامل فراهم سازی تجهیزات و ادامه‌ی همکاری‌هاست. همچنان با توجه به ابعاد منطقه‌ای جنگ افغانستان، دولت افغانستان بار دیگر باید از اروپا بخواهد که بالای پاکستان فشار بیاورد تا از حمایت از گروه‌های دهشت افکن مانند طالبان و گروه حقانی دست بردارد.

در کنار ناامنی، یکی از عوامل اصلیِ ازدیاد فرار جوانان، کوچک شدن بازار کار است. با خروج نیروهای خارجی از افغانستان، صدها هزار فرصت کاری از میان رفت و کسانی که برای سالها از تنخواه‌های خوب برخوردار بودند، حالا کار خود را از دست داده‌اند و بازار افغانستان ظرفیت لازم برای جذب آنها را ندارد. این در حالی است که افغانستان یکی از جوان‌ترین کشورهای جهان از لحاظ اوسط سن شهروندانش است و سالانه ۴۰۰ هزار نیروی تازه، آماده‌ی ورود به بازار کار می شوند. این نیروی فزاینده‌ی جوان که برایش فرصت کار وجود ندارد، به کدام مسیر خواهد پیوست؟ حمایت اقتصادی جهان از افغانستان می تواند دستِ‌کم فرصت‌های کاریِ از دست رفته را دوباره احیا کند.

دولت افغانستان باید خواهان حمایت جهان برای ساختن زیربناهای اقتصادی کشور شود. تا زمانی که کار روی زیربناها آغاز نشود و کشور به مرحله‌ی تولیدی نرسد، بعید است که نیروی جوان کشور از امنیت شغلی برخوردار شوند.

دولت افغانستان می تواند از این منطق استفاده کند که در صورت نبود حمایت لازم اقتصادی، نمی تواند جلوی سرازیر شدن شهروندان کشور به غرب اروپا را بگیرد. این یک مشکل پیچیده برای افغانستان و اروپا است. در جریان سال جاریِ میلادی حدود ۸۰۰ هزار پناه‌جو وارد مرزهای اروپا شده‌اند. حضور این پناه‌جویان هم یک مشکل اقتصادی اجتماعی است و هم عواقب سیاسی امنیتی می تواند داشته باشد. اروپا با این مشکل می‌باید قبل از رسیدن مهاجران به مرزهایش برخورد کند. اما اروپا باید تصمیم بگیرد که در کجا با این مشکل می‌خواهد برخورد کند. در داخل مرزهای افغانستان یا در برلین؟

آنچه که کار دولت افغانستان را دشوار می سازد، فساد است. جامعه‌ی جهانی در کنفرانس‌های شیکاگو و توکیو، ادامه‌ی کمک‌هایش را به افغانستان در دوره‌ی دهه‌ی تحول (۲۰۱۴ تا ۲۰۲۵)، منوط به مبارزه‌ی جدیِ این دولت با فساد رسوا کن در سطوح مختلف نظام اداری و سیاسی این کشور اعلام کرد.

در مقابل دولت افغانستان این تعهد را سپرد اما تا کنون در این راستا ناکام بوده‌است. بنابرین آیا دولت افغانستان می‌تواند با وجود ناکامی در زمینه‌ی مبارزه با فساد گسترده، بار دیگر حمایت جمامعه‌ی جهانی را جلب کند؟

می پذیریم که وخامت وضع امنیتی، رکود اقتصادی و از میان رفتن فرصت‌های کاری و فساد گسترده در بدنه‌ی نظام اداری‌ـ‌سیاسی افغانستان عامل اصلیِ نا امیدیِ مردم به آینده است. دولت افغانستان در کنار رسیدگی به این عوامل، نیاز به عملکردهای دیگری نیز دارد، تا مردم را نسبت به تعهد این حکومت به کشور اطمینان دهد. تبصره در مورد این که اعضای خانواده‌های مقامات ارشد دولتی بیرون از کشور زندگی می کنند، حالا تبدیل به بحث روزمره در رسانه‌های صفحات اجتماعی شده است. مردم می پرسند چرا فرزندان این مقامات در بیرون از کشور زندگی می کنند؟

هنگامی‌ که خانواده‌های مقامات درجه اول دولت در بیرون از کشور زندگی می‌کنند؛ فرزندانشان به مکتب‌های خارجی می روند، از سیستم صحی کشورهای پیشرفته استفاده می کنند و احتمالاً جان آنها نیز در حوادث و پیش‌آمدهای مانند حملات انتحاری در امان است؛ مشکل است که مردم به شعارهای درون خالیِ مقامات دولتی توجه کنند. شاید برای ایجاد اطمینان در میان مردم مقامات دولتی باید خانواده‌های خود را به داخل کشور انتقال دهند.

در پایان باید گفت که همان‌گونه که تروریزم، تنها مشکل افغانستان نبوده و ابعاد منطقه‌ای و جهانی دارد و برای حل آن نیاز به همکاریِ منطقه و جهان است، بحران مهاجرت نیز در چارچوب جغرافیای افغانستان باقی نمانده و تبعات آن جهان را تهدید می کند. اروپا این موج مهاجرت را تهدید برای امنیت اقتصادی‌ـ‌سیاسی خود می داند. البته این مهاجرت‌ها ناشی از بحران امنیتیِ منطقه است که ریشه در تروریزم دارد.

هم‌رسانی کنید

دیدگاه تان در این باره